مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی ائمه اطهار (علیهم السلام )






در ابتدای سخن باد این مهم را باید به یاد داشت که همه‌ی احکام الهی به‌صراحت در آیات قرآنی تبیین نشده‌اند، بلکه به برخی از آن‌ها به صراحت اشاره شده و برخی دیگر نیز به صورت پوشیده و مجمل بیان شده است، توضیح و تفسیر آین گونه آیات مجمل به عهده‌ی پیامبر و جانشینان بر حق

اوست

اما در ارتباط با تعریف نماز قضاء لازم به‌ذکر است، کسی که نماز واجب خود را در وقت آن از روی عذر و یا بدون عذر نخوانده باشد، اقامه‌ی نماز فوت شده در وقت و زمانی دیگر بر او واجب است تا تکلیف از ذمه‌ی او برداشته شود، این عمل اقامه‌ی نماز در غیر وقت اصلی خود را، قضای نماز می‌گویند.
اما این‌که در میان آیات قرآنی، به صراحت به حکم شرعی قضا‌ی نماز پرداخته شده یا نه؟

ادامه مطلب


استاد سید محمد حسین عظیمی

شروع آیه 112

یهودیان در آیه قبل شعاری دادند و در این آیه نیز شعار اسلام مطرح میشود و آن اینکه: "بَلى‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ"

·        این مطلب چندین بار در قران مطرح شده است و بعضی از این سوء برداشت میکنند که لازم نیست حتما مسلمان باشیم و برای بهشتی شدن اطاعت خدا و تسلیم او بودن و محسن بودن کافی است.

آیه 62/بقره

إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (62)

          توضیح آیه : در ظاهر به صراحت گفته شده است که ایمان به قیامت و ایمان به خدا و عمل صالح انسان را رستگار میکند.

80/81/82/بقره

وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (80)

بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ (81)

وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ (82)

توضیح آیه: در این آیه نیز یهودیان میگویند که ما به جز ایام کمی در جهنم نمی مانیم. در ادامه خدا می فرماید هر کس گناه کند در جهنم تا ابد میسوزد و کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد در بهشت خالد خواهد شد.

135/136/137/ بقره

وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ (135)

قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (136)

فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فی‏ شِقاقٍ فَسَیَکْفیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (137)

توضیح آیه: در آیه 136 خدا فرموده که ما بین پیامبرانمان تفرق قایل نشده ایم پس ظاهر این کلام این است که فرقی در بین دین های الهی نیست. پس میتوان به هر یک ایمان داشت.

نساء/123/124/125

لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصیراً (123)

وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً (124)

وَ مَنْ أَحْسَنُ دیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً (125)

توضیح آیه:  در آیه 123 خدا فرموده که [پاداش و کیفر] به دلخواه شما و به دلخواه اهل کتاب نیست، هرکسى بدى کند، کیفر داده مى‏شود در ادامه در آیه 124 می فرماید کسانى که کارهاى شایسته کنند- چه مرد باشند و چه زن- در حالى که مؤمن باشند، آنان داخل بهشت مى‏شوند. و در آیه 125  خدا فرموده که دین چه کسى بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است‏. ظاهر این سه آیه این است که فرقی بین ادیان خدا نیست و مهم است که کار شایسته انجام دهیم.

نظر علامه طباطبایی در آیه 112

این بار سوم است که خدا عنوان را یهودی و نصاری و اسلام را باطل میکند ، یعنی این عناوین نزد خدا ارزشی ندارد و مهم برای خدا این است که ایمان به خدا و معاد و انجام عمل صالح باشد.

طبرسی: اصلا به بحث وارد نشده است، معلوم است که در آن زمان این مباحث مطرح نبوده است.


استاد سید محمد حسین عظیمی

شروع آیه 111

آیات 111 تا 113 باهم ارتباط عمیقی دارند که بدون در نظر گرفتن باهم نمیتوان تفسیر دقیق کرد.

·        اگر کسی با ادبیات قرآن اشنا نباشد مخصوصا آیه 113 را در نظر نگیرد در این صورت ترجمه آیه 111 دقیق نخواهد بود. معنی دقیق این آیه این است که هر مکتبی شعاری دارد که این شعار بر منفعت خود و ضرر دیگران خواهد بود بدون در نظر گرفتن آیه 113 معنی این میشود که یهود و نصاری با هم در مقابل اسلام ایستادند در حالیکه این معنی صحیح نیست زیرا یهودیان فقط خود را بهشتی میدانستند و نصاری نیز فقط خود را بهشتی مدانستند. تنها چیزی که نصاری و یهود در آن اتفاق داشتند این بود که مسلمانان به بهشت نخواهند رفت.

مجمع البیان و فخر رازی نیز مطلب بالا را تایید کرده اند.

تایید این مطلب آیه 135 سوره بقره است:" وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ (135)"

همچنین آِیه 113 نیز تایید این مطلب است که یهود و نصاری همدیگر را نیز قبول نداشتند.

·        رابطه آیه با آیات قبل و بعد:

رابطه با آیات قبل: از آیه 104 کار هایی که یهود پیامبر و مسلمانان را اذیت میکردند را مطرح شده است . سپس ار آیه 106 سوال های نابه جایی بود که از پیامبر می کردند و سپس در آیه 111 نیز باز گفتند که جز یهود و نصاری کسی به بهشت نخواهد رفت. در آیه 107 نیز یهود گفتند که یهودی در جهنم خالد نمیشود و در این آیه نیز میگویند که بهشت از آن ما ست.

چرا لفظ "من " مفرد است و لکن در ادامه جمع آورده شده است؟؟؟

طبرسی:  کان مفرد آمد چون لفظ من هم برای مفرد می آید و هم برای جمع میآید.

فخر رازی در مفاتیح: هود جمع است اگر سوال شود که "کان هودا" کان مفرد است و ضمیر آن به "من" بر میگردد ولی خبرش که هودا است جمع است. و این چگونه ممکن است؟؟

جواب فخر رازی: البته قبل از فخر رازی ، زمخشری این مطلب را بیان کرده است "من " موصوله 2 وجه دارد یک وجه به اعتبار لفظ و یک وجه به اعتبار معنی پس اگر خبر آن که هودا است اگر جمع است به اعتبار معنی "من" است و اکر کان که مفرد است به اعتبار لفظ "من"  است.

معنی صحیح: هرگز داخل بهشت نمی شوند الا کسانی که یهودیان و مسیحیان هستند.

·        امانیهم: ایا آرزوی آنها جمع بوده یا مفرد؟؟ یعنی یک آرزوی داشتند یا چندین آرزو داشتند؟؟ 

جواب اول: فخر رازی : در قبل از این آیه چندین ارزوی یهود مطرح شده است و وجه این که در این آیه یک ارزو بیان شده است ولی امانیهم به صورت جمع امده است این است که در قبل از این آیه هرچه ارزو از طرف یهود مطرح شده است مد نظر است.

اشکال استاد به فخر رازی:: این استدلال فخر رازی اشکال دارد زیرا خود تلک برای مفرد استفاده میشود.

جواب دوم به سوال: شاید این طور بتوان این مساله را حل کرد که این ارزو مفرد بوده و لکن در دل این ارزو ، آرزو های دگر بوده است.

جواب سوم به سوال: به اعتبار ارزو کنندگان به صورت جمع امده است

·        سه نظریه در امانی مطرح است:

-                      معنای اول: آرزوی دروغین، به عبارت دیگر خیال باطلی است که انها ارزویش را دارند.

-                      معنای دوم: این ها حرف های باطلی است

-                      معنای سوم: یعنی اقاولهم و  تلاوتهم ، به عبارت دیگر برداشت آن ها است یعنی خودشان این جور برداشت کرده اند.

·        این آیه شریفه امانی هم قرائت شده

·        مرحوم طبرسی: بسیاری از دیگران این را تایید کرده اند که این آیه دلالت بر فساد تقلید میکند. (اگر تقلید جایز بود دیگر از آنها برهان خواسته نمیشد)

اشکال به طبرسی:

-                      این آیه در مورد بزرگان یهود نیز هست و آنها تقلید نمیکردند.

-                      این آیه اصلا نمیخواهد بگوید که انها تقلید میکردند، بلکه میخواهد بگوید که آنها حرف بدون حساب میزنند و دلیل این ادعا این است که برهانی برای حرف هایشان ندارند.

-                      برهاه را از مقلد نمی خواهند بلکه برهان را از مجتهد می خواهندکه ادعای علم دارد. به عبارت دیگر اگر از عوام برهان خواسته شد و عوام گفت که مجتهد این گونه گفته در این صورت برهان او صحیح است.

-                      این ایه میخواهد بگوید که اجتهاد یهودیان باطل است ، اجتهاد آنها پوچ است.

·               این آیه دلالت بر جواز محاجه در دین دارد.

·               این اعتقاد در همه ادیان است، همه ادیان دین خود را حق میدانند و بهشت را حق خود میدانند و این یک اعتقاد منطقی است . دلیل این که از یهودیان این را نمیپذیریم این است که انها برای ادعایشان برهان نداشتند.

·        "أو" کلام حاکی است نه محکی العنه. به عبارت دیگر این کلام خدا است و کلام یهود و نصاری نیست.

[1]

اگر "أو" را مقول قول بگیریم در این صورت این جمله یک کلام است که یهود و نصاری با هم می گفتند. یعنی هر دو گروه قایل بودند که به صورت مشترک بهشتی هستند. ولی اگر "أو " را حاکی بگیریم در این صورت یهودیان میگفتند که بهشت از آن یهودیان است و نصاری قایل بودند که بهشت از ان نصاری است.

 

·        در استدلال مطلب باید اول استدلال طرفف مقابل را باطل کنیم بعد استدلال خود را بیان کنیم. در این آیه نیز اول خدا استدلال یهود و نصاری را باطل کرد و در آیه بعد استدلال خود را بیان کرد.

·        برخی از مفسران مطلبی را بیان کردند

[2] : امت های گذشته از انبیا خودشان درخواست برهان نمیکردند، این در اسلام است که قرآن دعوت به برهان و استدلال کرده است. یعنی در گذشته عقل مردم به جایی نرسیده بود که از پیامبر درخواست برهان کنند.

اشکال استاد به این ادعا: این مطلب با چیز هایی که بدست ما رسیده است سازگار نیست. بله افتخار ماست که دین ما با برهان است ولی این دلیل نمیشود که دین های گذشته همراه با برهان نبوده باشند.

·        مطالب نقلی که دلایل برهانی نقشی در آن ندارند مانند قیامت و امامت که نمیتواند با برهان به آن رسید و مطالبی عقلی هستند که با استدلال و برهان میتوان به آنها رسید.

با فرض بالا آیا مطلبی که در آیه مطرح شده است آیا این یک مطلب عقلی است یا اینکه یک مطلب نقلی است؟؟

جواب: اساس این بحث عقلی نیست زیرا عقل اصلا نمیفهمد که چه کسی وارد بهشت میشود و چه کسی وار بهشت نمیشود. پس با قبول این مطلب که اساس این بحث نقلی است در این صورت برهانی که خواسته شده نیز باید نقلی باشد به عبارت دیگر آیه به یهود میگوید که این ادعا را از کجا میگویید آیا این را در تورات نوشته آیا این را در انجیل نوشته است؟؟!

اشکال به جواب استاد: نقل  برهان نیست در این صورت برهانی که خدا خواسته باید عقلی باشد.

جواب به اشکال: وقتی دین نداشته باشد در این صورت نقل معنا ندارد لذا در اصول دین نمیتوان به نقل استدلال کرد و باید به صورت عقلی استدلال و برهان آورده شود ولی بعد از قبول اصول دین در این صورت نقل حجیت پیدا میکند و در این صورت برهان نقلی میتوان آورد. در آیه شریفه نیز نقل از تورات برای مسلمانان حجت است و وقتی از یهودی برهان خواسته میشود در این صورت اگر نقلی از تورات بیاورد برای مسلمانان نیز حجت است ولی چون نقلی نداشتند پس برهانی برای این ادعا نداشتند.



[1] التحریر و التنویر ابن آشور

[2] المنار



استاد سید محمد حسین عظیمی

شروع آیه 110

·        ارتباط این آیه با آیه 109:

در آیه 109 آمد که یهود بر علیه شما کار فرهنگی میکنند و مسلمانان در مقابل این امر صبر است و دو دستور دیگر در ایه 110 داده میشود که نماز بخوانید و زکات بپردازید.

بند اول آیه : وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا اَّکاةَ

بند دوم: وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّه‏

بند سوم:  إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ

هر 3 بند آیه از مهمات قرآن است که بار ها تکرار شده اند. این منطق قرآن است که مطلب را با مقدمات و ماخر های متفاوت بیان میکند.

·        سوال: رابطه اقیم الصلاه و اتو اکاه با دستورات قبلی چیست ؟؟

رابطه آن دو رابطه علت و معلول است. به این جهت اقیم الصلاه رابطه انسان با خدا است و اتو اکاه رابطه انسان با انسان است. انسان ان اندازه که به خدا نزدیک میشود محبت در او بیشتر میشود و هر چه قدر که از خدا دور میشود عداوت و بغضا در او بیشتر میشود. در اقامه نماز نیز ارتباط با خالق برقرار میشود و این ارتباط با الرحم الراحمین است و محبت میبینیم و محبت میکنیم و محبت کردن ما به پرداخت زکات است.

اگر دیدیم که کسی نماز خواند ولی بخیل است در این صورت نماز ما مشکل داشته است.

 

·        رابطه آن با آیه قبلی چیست؟؟

رابطه ای که برای نماز و زکات مطرح شد برای عفو و صفح نیز مطرح است زیرا کسی که نماز میخواند و زکات میدهد میتواند ببخشد.عبارت دیگر رابطه نماز با بخشیدن نیز رابطه علیت و معلولیت است که اگر نماز نباشد بخشیدن نیز نمیتواندباشد.

·        رابطه اقیم اصلاه و اتو اکات با فاعفوا و الصفحو از جهت دیگر:

اگر انسان بخواهد با دشمن بجنگد باید اول با دشمن اتمام حجت کند و این عفو صفح اتمام حجت با دشمن است تا دشمن فرصت بازگشت داشته باشد ولی در مقابل باید در میان خود کار تشکیلاتی کرد تا تقویت شویم. و این رشد از دو جهت است:

1.      خود افراد جامعه باید تقویت شوند

2.      جامعه باید رشد داشته باشد.

برای تقویت فردی: اقیم الصلاه، کسی که به منبع قدرت وصل شود خود به خود قدرت مند میشود.

·        رابطه صلاه و زکات با جمله و ما تقدموا لانفسکم . :

نماز یک واجب شرعی است و زکات نیز یک واجب شرعی است و خدا این واجب عمل شده برای ما تا قیامت نگه خواهد داشت.

·        رابطه "وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا اَّکاة" با "وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّه‏" در چیست؟؟؟

(جواب این سوال ساده نیست زیرا بعد از دستور فردی (صلاه) و بعد از دستور جمعی (زکات) این دستور امده است) یهود گفت که دین از آن ماست و کتاب خدا نیز کتابی است که به ما نازل شده است و ارتباط مسلمانان را با خدا انکار کردند حتی گفتند که مشرکین ازمسلمانان بهتر هستند. در این حال بود که خدا فرمود طرف حساب مسلمانان من هستم و با یهود کاری نداشته باشید.

·        "تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّه‏" 2 قول :

1.      ثواب آن عمل ها در نزد خدا است

2.      خدا جایی نوشته ای دارد که عمل آنها در آنجا کتوبا محفوظ است.

3.      قاعده تجسم اعمال: پاداش اعمال در قیامت خود عمل است و غیر از عمل چیز دیگری نیست.

·        در آیه فرمود "لانفسکم"

نمل/40

قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنی‏ أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَریمٌ (40)

عنکبوت/6

وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ (6)

فاطر/18

وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى‏ حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‏ إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصیرُ (18)

 

·        "تقدموا" بعضی از مفسران برداشت کرده اند که اعمال دو گونه اند اعمالی که از پیش فرساده میشوند و اعمالی که بعدا فرستاده میشوند. و اعمالی که از پیش فرساده میشوند بهتر از اعمالی است که بعد از مرگ فرستاده میشوند.

یس/12

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى‏ وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ فی‏ إِمامٍ مُبینٍ (12)

اشکال استاد: این تقسیم درست است ولی همه آن عمل ها جزو "ما تقدموا" هستند زیرا همه انها توسط خود انسان قبل از مرگ مهیا شده اند زیرا ملاک مرگ نیست بلکه ملاک در این آیه قیامت است یعنی معنی آیه این است که اعمالی که قبل از قیامت میفرستید.

·        پرداخت زکات برای تالیف قلوب است؟؟ (یعنی برای اتحاد مسلمانان باشد)

پرداخت زکات منفعت اصلی آن تالیف قلوب نیست.

انفال/63

توضیح : تالیف قلوب کار خدا است

آل عمران/103

"إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ "

چند نکته از این قسمت آیه استفاده میشود:

·        چیزیکه مدانیم که عمل خود را در نزد خدا حاضر میابیم در این صورت عملی را از روی شک و تردید انجام نمیدهیم.

·        در این قسمت آخر ایه: 1.وعد است 2. وعید است 3. امر است 4.زجر است

این 2 جمله با بیان های مختلف در قسمت های مختلف قرآن امده است:

سباء/3

وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَأْتینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلى‏ وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ (3)

·        از نکته و ایه بالا استفاده میشود که خدا عالم به جزئیات است.

·        اینکه این آیه شریفه از اول ایه هم از دنیا صحبت میکند (اقامه نماز و زکات) و هم از آخرت صحبت میکند

·        گستره کار خیر است . کار خیر فقط نماز و زکات نیست بلکه این دو راس کار های خیر هستند.

·        کلمه زکات در قران تمام پرداخت های مالی اعم از واجب و مستحب است.

·        انفاق در قران شامل پرداخت غیر مالی نیز میشود. شامل علم نیز میشود.

·        برخی عرفا مطرح میکنند ، بعد از رسیدن به عرفان سعی میکنند که در کار های اجتماعی و ی شرکت نکنند. آیه 110 بقره این عمل را نفی میکند زیرا پرداخت زکات بالاترین کار اجتماعی است.

·        اقیم الصلاه و اتو اکات را این چنین معنا میکنیم نماز را برپا میکنیم و زکات را پرداخت میکنیم در حالی که قران بعضی از جاها وادار کردن دیگری به نماز و وادار کردن دیگری به پرداخت زکات میکنیم. آیا میتوان از آیات استفاده کرد که دو نوع اقامه نماز و دو نوع پرداخت زکات داریم.

·        یکی از مباحثی که قران مطرح میکند مضمون این دو ایه است: عده ای بر علیه شما کار فرهنگی می کنند شما باید در مقابل 4 کار انجام بدهید: 1. اقامه نماز 2. پرداخت زکات 3. 4. با انجام این کار ها قطعا پیروزی با اسلام است.

آل عمران/118

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی‏ صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (118)

مائده/105

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (105)

نساء/113

قاعده تجسم اعمال:

پاداش و کیفر اعمال:

3 نظریه در این مورد وجود دارد:

1.      مشهور: پاداش ها و کیفر هایی که در روایت و ایات ذکر شده است قراردادی است.

2.      تمام کیفر ها و پاداش ها مخلوق روح و نفس ادمی است. اعمال انسانی در روح انسان ملکات و صفات را خلق میکند و این صفات و ملکات جزو ذات انسان میشود و در قیامت همین ملکات به صورت عذاب و نعمت که مناسب با خویش و مناسب با همان ملکه و صفت است ایجاد میشود.

3.      نظریه تجسم اعمال

[1]هر عملی که از انسان سر میزند چه خوب و چه بد یک صورت دنیایی دارد و یک صورت اخروی دارد که ما این صورت را فعلا نمیبینیم. ولی این صورت اخروی فعلا نیز در عمل است و لکن ما نمیبینیم. در قیامت بر عکس میشود و ملک کنار میرود و ملکوت پیدا میشود.

 

·        عینیت جزا با عمل انسان در دنیا

بقره/25

وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ کُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فیها خالِدُونَ (25)

توضیح : میوه های بهشتی ثمره اعمال ما نیستند ولی از این قسمت آیه استفاده میشود که این نعمات همان عمل هایی است که در دنیا انجام داده ایم. انسان اگر در دنیا

بخش اول از مدارک قاعده (عینیت عمل جزا)

25/بقره

10/نسا

174/نسا

بخش دوم از مدارک قاعده

خود عمل در قیامت احضار میشود:

110/بقر ه

وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا اَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ (110)

توضیح آیه: عمل از بین نمیرود بلکه به جایی فرستاده میشود که خودمان به آنجا میرویم.

آل عمران/30

یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعیداً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (30)

توضیح آیه: واژه محضر را در جایی به کار میبرند که اراده نباشد یعنی خود خدا احضار میکند.

تکویر/14

زال/7

ق/22

لَقَدْ کُنْتَ فی‏ غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ (22)

استاد سید محمد حسین عظیمی


شروع آیه 109

ربط این آیه با آیات قبل

سبب بسیاری از کارهایی که از یهود سرزده را بیان میکند. وجه ربط این آیه با ایات دیکر این است که این ایه سبب کارهایی است که در ایات قبل بیان شد

یهود با طرح بسیاری از ایات سعی داشتند که مسلمانان را از اسلام برگردانند. شاید یکی از وجوه ارتباط این ایه با 106 107 108 این باشد که با این کارها میخواستند مسلمانان را مرتد کنند.

ایه 109 نصف اول ایه مربوط به کافران است که چه کاری انجام دادند و نصف دیگر ایه مربوط به مسلمانان است که چه کاری باید انجام دهند. این دستود به این نحو است که تا دستور از طرف خدا نیامده کاری انجام ندهید. و باید کار خود انجام دهید به این نحو که نماز خود را بخوانید.

بعد از اینکه خدا این نقشه های یهود را به هم ریخت یهود دوباره با روش دیگر سعی دارند مسلمانان را متزل کنند . گفتند که فقط یهود و نصاری بهشت میروند. و خدا به مسلمانان می فرماید که یهود به این ادعای خود دلیلی ندارند و از انها طلب دلیل کنید تا متوجه شوید.

اعراب ایه

من اهل کتاب : جار و مجرور متعلق به محذوف کائنا

من بعد : منصوب و ظرف برای

یردونکم : کم مفعول اول ، کفار مفعول دوم ، در حسدا 2 وجه است: 1.حسدا  مفعول مطلق برای محذوف است 2.حسدا مفعول لعجله باشد.

من عند انفسهم: 3 احتمال است:1.متعلق به ود کثیر است (زجاج) 2. به حسدا میخورد. 3.

 

من عند انفسهم: 1.زجاج 2.اصل در قیود احترازی بودن است پس این من عند نمی تواند متعلق به حسدا باشد زیرا اگر متعلق به حسدا باشد در این صورت قید احترازی نیست بلکه توضیحی است. پس من عند متعلق به ودّ است. 3. من عند متعلق به حسدا است و تاکیدی نیز نیست.

اشکال اول به زجاج: من عند نزدیک حسدا است و در مرحله اول به ذهن میرسد که متعلق به حسدا باشد.

اشکال دوم زجاج: در نظر استاد چیزی که در آیه مهم است 2 حالت دارد: یا اینکه حسدا مهم است که در این صورت من عند متعلق به حسدا می شود . یا اینکه ودّ مهم است که در این صورت من عند متعلق به ودّ است . ولی به ذهن همان متعلق بودن به حسدا متبادر است.

 

قول سوم در متعلق من عند: من عند متعلق به حسدا است و تاکیدی نیز نیست. این من عند می خواهد بگوید که این میلی که در یهود است که در مقابل اسلام بایستند میل اعتقادی نیست بلکه میلی است که از روی حسد رخ داده است.

حتی : منصوب به اضمار ان

 

شان نزول:

ابن عباس:

نظریه استاد: مهم نیست که این آیه در مورد چه کسی است انچه مهم است این است که بعضی از یهودیان به اسلام حسد میکردند و در پی ضربه زدن به ان بودند

 

تفسیر آیه:

ودّ :  ودّ محبتی است که به مرحله بروز رسیده باشد.

کثیر من اهل الکتاب: چرا گفته شده است که از اهل زیادی از اهل کتاب ؟؟ پاسخ: در این آیه اکثر گفته شده کثیر، و گفته نشده است اکثر،  به عبارت دیگر این کثیر با چیزی سنجیده نشده است یعنی طرف مقابل آن نیز می تواند کثیر باشد.

اشکال اول به مجمع البیان: طبرسی کثیر را به این معنا گرفته که مومنان کم بوده است.

اشکال دوم به مجمع البیان: طبرسی ودّ را در مقابل مومنین گرفته است که این نیز اشتباه است طبرسی این طور برداشت کرده است که : تمام اهل کتابی که ایمان آورده اند میخواهند شما را کافر کنند و فقط آن کسانی از یهودیان که ایمان آورده اند نمی خواهند به شما آسیبی برسد.  این برداشت اشتباه است زیرا در این آیه بحث ایمان نشده است بلکه بحث ودّ است پس ودّ در مقابل عدم ودّ است. به عبارت دیگر می شود یهودی ایمان نیاورده باشد ولی حسد به اسلام نیز نداشته باشد و ودّ این را نداشته باشد که به اسلام ضرری برسد.

 چرا یهودی ها حسادت کردند:

فخر رازی: تا زمان اسلام دین از آن یهودیان بوده است ولی بعد از امدن اسلام دین از انحصار انها در آمد.

من بعد ما تبین الحق:

فافوا و الصفحوا: این دو از مکارم اخلاق است . یعنی اول عفو است به عبارت دیگر کسی که ادم را اذیت میکند نباید در مرحله اول جنگ کرد بلکه در مرحله اول باید بخشید.

اشکال کرده اند که در زمان نزول این آیه مسلمانان نمیتوانستد که جنگ کنند پس چاره این نداشتند جز اینکه عفو کنند

جواب داده اند که اینطور نبوده که مسلمانان نتوانند جواب یهودیان را بدهند به همین دلیل خدا فعلا مسلمانان را از جنگ بر حذر میکند.

فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا :

مجمع البیان:

اولا فهمیده میشودن که مسلمانان فی الجمله توانایی مقابله داشتند.

 

حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِه‏

مجمع البیان:

توجیه اول: امر به معنای دستوری است. یعنی خدا دستور دهنده است و مسلمانان عقاب کننده هستند

توجیه دوم: شما مامور به بخشیدن هستید تا اینکه خود خدا انها عقوبت کند.

توجیه سوم: امر به قتال، یعنی جنگیدن است.

مانند آیه 29 سوره توبه

قاتِلُوا الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدینُونَ دینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ (29)

توبه/5

فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا اَّکاةَ فَخَلُّوا سَبیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (5)

توضیح آیه: بعضی این آیه را ناسخ ایه 109 سوره بقره می دانند.

بعضی نیز اعتقاد دارند پیامبر مامور به جنگ نبود تا اینکه آیه ؟؟؟ سوره حج نازل شد.

توجیه چهارم:

 

3 وجه در إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیر:

1.      شما این ها را ببخشید تا اینکه خدا انها را عقاب کند و خدا به هر چیز قادر است. همانند توجیه دوم گرفته شد.

2.      خود مدیریت خدا اینکه اول ببخشید و بعدا به شما دستور جنگ خواهیم داد منظور است، یعنی این مدیریت خدا در بخشیدن و جنگیدن قدرت خدا را میرساند. (قول زجاج)

3.      اینکه خدا به مسلمانان دستور بخشیدن داد این شبهه را به وجود آورد که آیا مسلمانان اصلا قدرت برخورد با یهودیان را دارند یا نه؟!! و این قسمت از آیه این را می رساند که خدا به هر چیزی قدرت دارد

 

نکات:

·        سوال: یهود چه چیزی می خواست؟؟ می خواستند که مسلمانان کافر بشوند یا اینکه می خواستند مسلمانان یهودی بشوند؟؟

جواب: به نظر میرسد که می خواستند مسلمانان مشرک شوند زیرا اولا دلیل این کار انها حسد بوده و نمی خواستند که مسلمانان مانند یهود نژاد برتر باشند یعنی میخواستند نعمت را از مسلمانان بگیرند نه اینکه نعمتی مانند یهودی شدن را به مسلمانان به مسلمانان نسیب کنند. ثانیا: در منطق یهودیان کافر کسی است که دین نداشته باشد پس نمیخواستند که مسلمانان یهودی شود.

جواب به ثانیا: کافر در اینجا به منطق قرآن است یعنی از حسد میخواستند که مسلمانان نیز مانند خودشان کافر بشوند.

 

 

این حسدی که در آیه اورده شده دلالت به سریره پدید یهود دارد. اگر سریره پلید است یعنی این حرکت فرهنگی یهود علیه مسلمانان ادامه دارد و اینطور نیست که یک زمانی اتفاق افتاده باشد و تمام شده باشد بلکه تا حال ادامه دارد.

 

·        حتی یاتی الله بامره:  از این فهمیده می شود که این دستور موقت است و بعدا نسخ خواهد شد. به عبارت دیگر این آیه منسوخ است

نکته1: استاد عظیمی: اصلا معنا ندارد این آیه نسخ شده باشد این آیه یک راهکار است برای مقابله با عمل فرهنگی دشمن. به عبارت دیگر این آیه یک راهکار کلی است و معنا ندارد که نسخ شود به عبارت دیگر خدا دستور داده است که مهربان باش و مدارا کن و بعدا خدا دستور داده که امکان مدارا وجود ندارد پس جنگ کنید. به عبارت دیگر دستور دوم توضیح دستور اول است.پس معنا ندارد که بگوییم دستور دوم ناسخ دستور اول است.

نکته 2: از حتی یاتی الله بامره یعنی امر الهی و این امر می تواند تکوینی باشد یا تشریعی. به عبارت دیگر یاتی الله بامره یکی از دستور های الهی برای آمادگی برای جنگ با دشمنان است. به عبارت دیگر زمانی آمادگی برای جنگ پیدا می شود که با دشمن اتمام حجت شده باشد و این اتمام حجت در زمان صلح امکان دارد . و این اتمام حجت یک امر تشریعی است پس حتی یاتی الله بامره در بامره هم معنای امر است و هم معنای عقوبت  و هم به معنای فرمان جنگ می شود .

 

 

نکته اول : حتی یاتی الل بامره یک بشارتی است برای مومنین و یک وعد الهی است برای مومنین. یعنی فعلا ببخش تا آینده که آینده از ان امر الهی است. یعنی اینده از ان مسلمانان است.

نکته دوم : این آیه در عین اینکه بشارت به مونین است انذار به یهودیان است.

نکته سوم: بخشیدن اصل اولی است ولی گاهی این اصل اولی نقض میشود. این اصل اولی از حتی فهمیده می شود یعنی از حتی فهمیده می شود که بخشیدن اصل اولی است و امر هایی که بعد از حتی می اید اصل دوم خواهند بود.

 

تسنیم ص 157 ذیل آیه 109

مقید نکردن "فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا" به "عنهم" به این اشاره دارد که بهترین راه اعمال قدرت عفو است که این حکم عفو به یهودیان و مشرکان اختصاص ندارد زیرا حذف متعلق عموم را می رساند. یعنی این یک حکم عمومی است یعنی از همه بگذرید و این گذشت اعمال قدرت است. به عبارت دیگر اصل اولی عفو و گذشت است نه جنگ.

نقد استاد به تسنیم:

 اصل اولی در تعامل و برخورد دیگران در معاملات دینی، عفو و گذشت است. به عبارت دیگر حتی اگر عبارت "عنهم " هم می آمد باز هم این ایه عموم داشت زیرا اصل اولی در تعاملات عفو و گذشت است. شاهد مثال برای این ادعا آیات زیر است:

بقره/83

وَ إِذْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی‏ إِسْرائیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا اَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (83)

عنکبوت/46

وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (46)

آل عمران/64/65/66/67/68

قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (64)

یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فی‏ إِبْراهیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجیلُ إِلاَّ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (65)

ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (66)

ما کانَ إِبْراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ (67)

إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ (68)

وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَ ما یُضِلُّونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (69)

توضیح آیات:  یهودیان و مسیحیان هر کدام می گفتند که ابراهیم از انها است ولی قران به مجادله انها پایان میدهد و می فرماید که در چیزهایی که علم ندارید محاجه نکنید. اصلا نباید بگوییم که ابراهیم از ماست بلکه باید بگوییم ما از ابراهیم هستیم. آیه 73 شاهد مثال اصلی است که یهودیان می خواهند با مسلمانان مجادله کنند که خدا به مسلمانان دستور می دهد که با یهودیان مجادله نکنید به عبارت دیگر دستور این است که "فافوا و واصفحو"

رعد/22

وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (22)

فصلت/34

وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ (34)

توضیح: اگر کسی به تو بدی کرد تو به او خوبی کن زیرا اگر خوبی کردی او دوست تو میشود.

اشکال دوم به آقای جوادی:

آقای جوادی ادعا کردند چون که "عنهم " نیامده پس "فاعفوا و اصفحوا" عموم دارد. در حالیکه "عنهم" در آیه آمده است ولی به خاطر اینکه قرینه بر وجود آن است ذکر نشده است. به عبارت دیگر لفظا نیامده ولی در معنا آمده است.

موضوع: 

تصاویر لایه باز(PSD)

ماه رمضان

به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان تصویری مزین به حدیث نبوی؛
قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم: 

أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»؛ 

اى مردم! همانا ماه خدا، همراه با برکت و رحمت و آمرزش، به شما روى آورده است.

برای دریافت تصویر، یک صلوات برای تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بفرستید

فایل: 
پیوست اندازه
فایل 

برای دریافت فایل لایه باز (psd) تصویر اینجا کلیک کنید.

116.38 مگابایت
Image icon 

برای مشاهده تصویر در ابعاد اصلی، اینجا کلیک کنید.

2.2 مگابایت

 عنوان درس

 تاریخ 

 لینک دانلود 

تفسیر ترتیبی 

97-10-16 

دانلود  

تفسیر ترتیبی 

97-10-17

دانلود   

تفسیر ترتیبی 

97-10-18 

دانلود   

تفسیر ترتیبی 

97-10-19 

دانلود   

تفسیر ترتیبی

97-10-23 

دانلود   

تفسیر ترتیبی

97-10-24

دانلود   

تفسیر ترتیبی

97-10-25

 

دانلود  

تفسیر ترتیبی

97-10-26

دانلود   

تفسیر ترتیبی 

97-11-15 

دانلود   

تفسیر ترتیبی

97-11-16 

دانلود   

تفسیر ترتیبی

97-11-17 

دانلود   

تفسیر ترتیبی 

97-11-27

دانلود   

تفسیر ترتیبی

97-11-28 

دانلود   

تفسیر ترتیبی 

97-11-29 

دانلود   

تفسیر ترتیبی 

97-11-30

 

دانلود  

تفسیر ترتیبی 

97-12-1

دانلود   

تفسیر ترتیبی 

98-1-18

دانلود   

تفسیر ترتیبی 

98-1-19

دانلود   

تفسیر ترتیبی 

98-1-20

دانلود   

تفسیر ترتیبی 

98-1-24

دانلود   

تفسیر ترتیبی

98-1-25

 

دانلود  

تفسیر ترتیبی

98-1-26

دانلود   

تفسیر ترتیبی

98-1-28

دانلود   

 

 

   

 

 

 



استاد سید محمد حسین عظیمی

همایش قرآنی دانشگاهیان با حضور استاد سیدمحمدحسین عظیمی فر، مدرس برتر حوزه علمیه قم و مفسر قرآن برنامه یاد خدا شبکه تلویزیونی قرآن ، در تالار حکمت دانشگاه شیراز برگزار شد.
دراین برنامه اساتید، کارکنان و دانشجویان دانشگاه شیراز شرکت کردند و استادعظیمی فر به بیان نکاتی در خصوص معنا ، مفهوم و تفسیر آیه 84 سوره اسراء: " قل کل یعمل علی شاکلته" پرداخت
این مدرس حوزه و دانشگاه با بیان اینکه هر انسانی براساس طبیعت و خلق و خوی خویش کار می کند، تصریح کرد: با تدبر دراین آیه ی شریفه در می یابیم که بین افعال و ذات انسان یک هماهنگی و تطابق انکار ناپذیر برقرار است.
وی افزود: بر اساس منطق قرآن ، اعمال انسان برگرفته از ذات او و آینه شخصیتش می باشد.
حجت الاسلام و المسلمین عظیمی فر، "دریافت" را یکی از مهمترین اعمال روح انسان توصیف و خاطر نشان کرد: چون نفوس متعدد است، دریافت هم متفاوت می شود و براساس آیات قرآنی کسانی هستند که قلب دارند ولی درک ندارند، چشم دارند ولی بینایی ندارند، گوش دارند اما شنوایی ندارند.
وی ادامه داد: همه این مفاهیم با تدبر در آیات قرآنی به دست می آید وتا ذات انسان تصحیح نشود، دریافت صحیحی از حقایق نخواهیم داشت.
این مبلغ علوم دینی بیان داشت: همه انسان ها دارای قوه جاذبه و دافعه هستند و آنها که دارای ذات یکسان باشند جذب یکدیگر می شود و در کنار هم قرار می گیرند و آنها که دارای جنس متفاوت باشند و شاکله های مختلفی داشته باشند ،یکدیگر را جذب نمی کنند.
حجت الاسلام و المسلمین عظیمی فر ادامه داد: کسانی که دنبال پاکان عالم هستند، اگر پاک نباشند به آنها نمی رسند.
وی در پایان اظهارتش بیان داشت: تا انسان ذات و شخصیت و نوع فکر و بینش خویش را عوض نکند ،نمی تواند در رفتار و کردار خویش تغییرات پایدار به وجود آورد.
در ادامه این نشست قرآنی شرکت کنندگان سئوالات خویش را مطرح کردند و استاد عظیمی فر به آنها پاسخ داد.
این برنامه به همت کانون قرآن و عترت دانشگاه شیراز و در قالب طرح قرآنی طهورا اجرا گردید.


حجت الاسلام عظیمی به بررسی اهمیت و برکات اظهار فقر به درگاه خداوند پرداخت و گفت: نتیجه اظهار فقر به درگاه الهی این است که نسبت به دیگران احساس بی نیازی می­‌کنیم و در برابر خداوند احساس ذلت و فروتنی می‌­کنیم و تسلیم محض دستورات الهی می­‌شویم

به گزارش خبرنگار 

خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمدحسین عظیمی، استاد حوزه علمیه و کارشناس علوم قرآنی، در برنامه یاد خدا، به بررسی قاعده فقر در قرآن کریم پرداخت و گفت: تمام مخلوقات جهان و انسان­های فقیر به ذات و خداوند غنی به ذات است, بنابراین تمام موجودات به خداوند نیاز دارند.

 حجت الاسلام عظیمی بیان کرد: در بسیاری از دیگر آیات قرآن کریم تمام موجودات نیازمند مطلق بیان شده­­‌اند و بدون اراده خداوند توانایی انجام هیچ کاری ندارند و تنها خداوند بی نیاز مطلق است.

 کارشناس علوم قرآنی ابراز کرد: انسانها در زندگی دنیا به دنبال اهدافی هستند و از غیر از خدا درخواست دارند که نیازهای خویش را برطرف کنند؛ در حالی که آنها نیز فقیر به ذات بوده و نمی­‌توانند مشکلی را حل کنند و  تنها خداوند می­‌تواند نیازها و مشکلات موجودات را برطرف کند.

  وی در ادامه به اهمیت و برکات اظهار فقر به درگاه خداوند پرداخت و گفت: مهم ترین نتیجه این قاعده این است که اگر فردی متوجه به فقر خویش در درگاه الهی نشود، درخواست نیاز و دعا از خداوند نمی­‌تواند داشته باشد.

 حجت الاسلام عظیمی بیان کرد: مفهوم دعا درخواست و طلب نیاز از خداوند متعال است و این مسأله زمانی محقق می‌شود که هیچ موجودی به جز خدا را در عالم کاره­‌ای ندانیم.

 استاد حوزه علمیه قم اظهار داشت: در سوره حمد در ابتدا به ربوبیت، مالکیت خداوند آمده است و در مرحله بعد به مقام توحید خدا توجه می‌­شود و در این زمان اجازه درخواست و دعا کردن در درگاه الهی به بندگان داده شده است.

 حجت الاسلام عظیمی ابراز کرد: هر فردی که به مقام توحید خداوند برسد اجازه دعا کردن در درگاه الهی به او داده می­‌شود؛ بنابراین پیامبراکرم(ص) فقیرترین فرد در درگاه الهی بود و هر درخواستی از خدا طلب می‌کرد به او اعطا شده است.

 کارشناس علوم قرآنی بیان کرد: یکی از نتایج اظهار فقر به خدا این است که زمانی که در دنیا هر چه اموال و دارایی­‌های انسان بیشتر می‌شود، محتاج‌تر به دیگران و مضطرب‌تر می‌شویم.

 وی به بیان ثمره سوم قاعده فقر پرداخت و گفت: زمانی که انسان به فقر خویش در درگاه الهی آگاه شود، اظهار نیاز و در خواست از غیرخدا را بی انصافی می­‌د­اند، زیرا موجودات دیگر نیز فقیر به ذات هستند و توانایی انجام فعالیتی ندارند و این در حالی است که تنها خداوند غنی به ذات است.

 حجت الاسلام عظیمی  ابراز کرد: متأسفانه به جای این که دیگران را وسیله قرار دهیم تا به خدا برسیم، از درگاه الهی درخواست می کنیم که نیازهای ما را به وسیله دیگران برطرف کند و از غنی به ذات، فقیر به ذات را درخواست می­‌کنیم.

 استاد حوزه علمیه قم عنوان داشت: نتیجه اظهار فقر به درگاه الهی این است که نسبت به دیگران احساس بی‌نیازی و عزت می­‌کنیم و در برابر خداوند احساس ذلت و فروتنی می ­کنیم و تسلیم محض دستورات الهی می­‌شویم.

 حجت الاسلام عظیمی بیان کرد: ثمره چهارم قاعده فقر این است که هیچ زمانی از خداوند درخواست نمی­‌کنیم که نیازها و درخواست ­های ما را برطرف کند، زیرا اظهار فقر و نیازمندی به درگاه الهی جزء جدا ناشدنی ذات و فطرت بشر است


حجت الاسلام والمسلمین عظیمی گفت: به منظور استفاده حوزویان، دانشگاهیان و فعالان در علوم قرآنی از دیدگاه‌های حضرت آیت الله فاضل لنکرانی در علوم قرآنی، همایش ملی دیدگاه‌های علوم قرآنی برنامه‌ریزی شده است.

به گزارش خبرنگار 

خبرگزاری رسا، حجت الاسلام سیدمحمد حسین عظیمی دبیر همایش ملی دیدگاه‌های علوم قرآنی» در نشست مطبوعاتی با اصحاب رسانه که امروز در سالن جلسات مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) برگزار شد، با اشاره به هدایتگری قرآن در جامعه اظهار داشت: قرآن بشر را به اعدل الکلمات هدایت می‌کند، بنابراین ملتی استوارتر است که آیین خود را در همه زمینه‌ها اعم از علم و فقاهت از قرآن برداشت کند.

دبیر همایش ملی دیدگاه‌های علوم قرآنی ادامه داد: فقیهی موفق‌تر، پایدارتر و محکم‌تر است که فقه خود را از قرآن دریافت کند، به همین جهت در طول تاریخ شیعه، فقه شیعه محکم‌تر و متقن‌تر بود، چراکه ارتباط فقیهان شیعه با قرآن بیشتر بود.

وی با اشاره به آیه 161 سوره انعام بیان کرد: قرآن ما را به سوی صراط مستقیم و ملتی حنیف و خالی از انحراف هدایت می‌کند، بنابراین محرومین از قرآن مشغول آیه وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکا» شدند، کسانی که ادعای فقاهت دارند، اما از قرآن بهره‌ای نمی‌برند، در حقیقت از معیشت علمی ضنک برخوردار هستند، یعنی در تنگناهای علمی قرار می‌گیرند، به شکلی که در حل مشکلات علمی ناتوان هستند.

حجت الاسلام عظیمی افزود: توانایی فقه شیعه در پاسخگویی به مسائل و مشکلات علمی به دلیل بهره‌مندی از مضامین عالی قرآن بوده است.

وی ابراز داشت: متأسفانه گاهی دیده می‌شود که فقهای شیعه را متهم به عدم برخورداری و استفاده از قرآن می‌کنند که فتاوای آنها مستند به قرآن نیست، از این رو برای مقابله با این سخنان و پاسخ به آن‌ها، همایش ملی دیدگاه‌های علوم قرآنی» برنامه ریزی و طراحی شده است تا رابطه فقاهت، مرجعیت و فقها با قرآن نمایش داده و برای مخاطبان و جامعه علمی کشور ارتباط مستحکم آنها با قرآن در افتا به صورت مستدل ثابت شود.

استاد سطوح عالی حوزه‌های علمیه قم مطرح کرد: حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی(ره) از دیدگاه‌هایی در علوم قرآنی برخوردار بود که برای حوزویان، دانشگاهیان و فعالان در علوم قرآنی جالب و شنیدنی است، به همین دلیل تصمیم گرفته شد تا حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌هایی که در زمینه علوم قرآنی مشغول به تحصیل هستند، از نظریات این عالم برجسته بهره‌مند شوند.

وی ادامه داد: برای این همایش از دانشمندانی دعوت شده است که نظریات این عالم بزگوار را مطرح کرده و مورد نقد و بررسی قرار دهند تا جامعه ما از این دیدگاه‌های علمی بیشتر استفاده کند.

حجت الاسلام عظیمی با اشاره به متولی برگزاری همایش ملی دیدگاه‌های علوم قرآنی» بیان کرد: مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی ائمه اطهار برگزار کننده این همایش است و 8 سال از آغاز فعالیت علمی و قرآنی این مؤسسه قرآنی سپری شده و در حال حاضر از دو مرکز علمی تفسیر و علوم قرآنی» و مدرسه علمیه قرآنی ائمه اطهار(ع)» برخوردار است.

وی عنوان کرد: بیش از 100 طلبه در سطح 2، 3 و 4 مرکز تخصصی تفسیر ائمه اطهار(ع) مشغول به تحصیل بوده که بسیاری از آنها در مراکز دیگری مشغول به تدریس هستند و خوشبختانه در این سال‌ها، ظرفیت این مرکز افزایش یافته و نشست‌های علمی و همایش‌های گوناگونی در این مرکز برگزار شده است.

دبیر همایش ملی دیدگاه‌های علوم قرآنی اضافه کرد: مراکز تخصصی دیگر هم از نشست‌های علمی این مرکز استفاده کرده‌اند و جای امید است که در این همایش ملی و بزرگ به خوبی بتوان انجام وظیفه کرد.

وی در ادامه به عوامل اجرایی همایش ملی دیدگاه‌های علوم قرآنی» اشاره و مطرح کرد: دبیر علمی این همایش، حجت الاسلام محسن قمرزاده و دبیر اجرایی حجت الاسلام سید عبدالوهاب مسترحمی هستند که تحت اشراف مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) و تخصصی تفسیر ارائه خواهد شد.

حجت الاسلام عظیمی با بیان این‌که افق پیش‌روی این همایش بررسی دیدگاه‌های علوم قرآنی حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(ره) به عنوان مقدمه‌ای برای برگزاری همایش‌ اصلی در سال‌های آینده است، گفت: در سال‌های آینده همایشی به مراتب بزرگتر از این همایش به جهت محتوا و شکل برگزار خواهد شد که بررسی دیدگاه‌های مرحوم فاضل لنکرانی در استفاده از آیات را مدنظر قرار داده است


حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمد حسین عظیمی متولد 1348 در شیراز درس سطح را در شیراز نزد مرحوم آیت‌الله سید محمد هاشم دستغیب فرا گرفت و درس خارج را از محضر حضرات آیات وحید خراسانی، سبحانی، مرحوم عباس خاتم یزدی و جوادی آملی بهره برد. ایشان مدت 25 سال است که سابقه تدریس دروس سطح و خارج را در حوزه علمیه قم دارا هستند. همچنین ایشان هم اکنون مسؤول بخش تفسیر مرکز فقهی ائمه اطهار و مدرس تفسیر هستند. ایشان در هنر نیز مانند خوشنویسی و شعر دستی دارند.


تقوا




 تقوا یعنی مراقبت نسبت به آلوده نشدن از آنچه که خطا ، اشتباه ، گناه و بیهودگی به حساب می آید.

 برای اینکه مفهوم آن خوب روشن شود مثالی میزنم
مثلا فرض کنید شخصی مسیری را میخواهد بگذارند که آن مسیر بعضا آلوده به انواع نجاسات ،  باتلاق ها و خارهای گرفتار کننده و انواع تله است و آن شخص برای اینکه آلوده و گرفتار موارد بالا نشود ،مراقب است که به گونه ای قدم بردارد که پایش روی آن ها نرود.
این نوعی تقوا نسبت به گرفتار نشدن به موارد بالا است
 تا اینگونه آن شخص بتواند به خوبی و با موفقیت مسیر را تا آخر طی کند.

 در مورد تقوا در دنیا هم تقریبا چنین حالتی است.

 خداوند ما را برای اهدافی بزرگ و ارزشمندی در دنیا خلق کرده است و برای رسیدن به آن اهداف و پیمودن مسیر سعادت و رسیدن به موفقیت حقیقی که خدا برای ما در نظر گرفته باید تقوا پیشه کنیم زیرا در دنیا موانع و عواملی وجود دارد که ما را از رسیدن به آن سعادت و اهداف عالی باز میدارد مانند مواردی که خداوند از آن ها ما را نهی کرده در قالب حرام و مکروه

رام نهی خدا است که چون تاثیر  بسیار بد و مُخرّبی به عنوان مانع در رسیدن به سعادت دارد خدا انجام آن ها را ممنوع و حرام اعلام کرده است و در صورت انجام علاوه بر تاثیرات بسیار بد ، منفی و مخرّب در دنیا، باعث عذاب آخرت هم خواهد شد.

 مکروهات مواردی هستند که خدا نهی کرده ولی چون تاثیرات منفی و مخرّب آن خیلی زیاد نیست، خداوند انجام آنها را ممنوع و حرام اعلام نکرده است و باعث عذاب آخرت نمیشود ولی سرعت رسیدن ما را به آن سعادت حقیقی و اهداف عالی را کُند میکند و مراقبت نسبت به انجام ندادن آن ها علاوه بر اینکه جلوی کُندی را میگرد ، سرعت ما را در رسیدن به آن اهداف عالی زیاد میکند و باعث خشنودی خدا و ثواب و پاداش در آخرت میشود.

 تقوا یعنی مراقب باشیم در رسیدن به سعادتی و اهدافی که خدا برای ما در نظر گرفته درگیر موانع و عوامل بازدارنده نشویم و سعی کنیم با نهایت سرعت و کیفیت به آن سعادت برسیم.متاسفانه اون چیزی که غالبا حرفی از آن زده نمیشود سطح های مختلف تقوا میباشد که میتوان برای تقوا ۴ سطح در نظر گرفت که باید از سطح ۱ شروع کرد و در صورت موفقیت به سطح بعدی رفت و در سطح بعدی علاوه بر اقدامات همان سطح ، اقدامات سطوح قبل از آن را هم باید کامل رعایت کرد.

 هر چه سطح تقوای ما بیشتر باشد ، سرعت و کیفیت حرکت ما در مسیر سعادت و رسیدن به اهداف عالی و ارزشمندی که خدا ما را به آن جهت خلق کرده است، بیشتر میشود.

 سطح اول تقوا:
حداقل سطحی که بر همه مؤمنین لازم و واجب است که این سطح از تقوا را داشته باشند.
سطح اول تقوا به این صورت است که کاملا خود را پایبند به انجام تمام واجبات و ترک تمام گناهان می کنیم و مراقب هستیم حتی یک لحظه هم آلوده به گناه نشویم زیرا اگر واجبی را انجام ندهیم یا حرامی را انجام بدهیم آلوده به گناه میشویم و گناه خط قرمز خداست.

 سطح دوم تقوا:
در این سطح علاوه بر اقدامات سطح یک ، باید مراقب باشیم که مستحبات بسیار مهم و تاکید شده مثل نماز اول وقت و به جماعت، نماز شب و . و همچنین مکروهاتی را که تاکید شده ترک کنیم را عملی کنیم و نسبت به آن ها سستی و تنبلی از خود نشان ندهیم.

 سطح سوم از تقوا یعنی علاوه بر انجام اقدامات سطح ۱ و ۲ ، مراقب باشیم که یک لحظه از عمر مان تلف و صرف کارهای بیهوده نشود و تمام عمر و وقت مان را صرف کارهایی که که انجام آن موجب خشنودی خدا میشود، کنیم و نیت ها و کارهایمان با اخلاص کامل فقط برای خشنودی خدا و ثواب الهی باشد نه حرف مردم و نه هوای نفس.

 سطح چهارم که بالاترین سطح تقوا است که معصومین(ع) در این سطح قرار داشتند و برای اینکه بتوانیم با نهایت سرعت و کیفیت به سعادت حقیقی که خدا برای ما در نظر گرفته حرکت کنیم باید به این سطح از تقوا برسیم و لازمه آن گذراندن و عملی کردن سه سطح قبلی میباشد.
در این سطح چهارم هر لحظه باید کاری را انجام دهیم که خدا از ما انتظار دارد و در انجام کارهایی که موجب خشنودی خدا و ثواب الهی میشود باید اولویت را رعایت کنیم.









در ابتدای سخن باد این مهم را باید به یاد داشت که همه‌ی احکام الهی به‌صراحت در آیات قرآنی تبیین نشده‌اند، بلکه به برخی از آن‌ها به صراحت اشاره شده و برخی دیگر نیز به صورت پوشیده و مجمل بیان شده است، توضیح و تفسیر آین گونه آیات مجمل به عهده‌ی پیامبر و جانشینان بر حق

اوست

اما در ارتباط با تعریف نماز قضاء لازم به‌ذکر است، کسی که نماز واجب خود را در وقت آن از روی عذر و یا بدون عذر نخوانده باشد، اقامه‌ی نماز فوت شده در وقت و زمانی دیگر بر او واجب است تا تکلیف از ذمه‌ی او برداشته شود، این عمل اقامه‌ی نماز در غیر وقت اصلی خود را، قضای نماز می‌گویند.
اما این‌که در میان آیات قرآنی، به صراحت به حکم شرعی قضا‌ی نماز پرداخته شده یا نه؟

لازم به تأکید است که در قرآن به صراحت اشاره‌ای بر وجوب نماز قضاء نشده است، ولی آیاتی بیان شده‌اند که با ایما و اشاره به مسئله‌ی نماز قضاء پرداخته‌اند:
طبق نظر مفسرین از آیه‌ی و اذکر ربّک اذا نسیت(1) می‌توان در ارتباط با قضا نماز استدلال نمود. این آیه مبین این امر است که هرگاه یاد و ذکر پروردگار فراموش شد، نباید بی‌تفاوت رفتار کرد بلکه باید خداوند دوباره یاد شود، این مهم کنایه از نمازی است که قضا شده و باید دوباره، در وقت دیگری اقامه شود.(2)
همچنین خداوند در آیه‌ی دیگری چنین فرموده است:
وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکرَ(3)
طبق نظر مفسرین مفهوم این آیه مبین این مطلب است که هر یک از روز و شب جانشین یکدیگرند، کسانی که در آن دو زندگی کرده‌اند و عملی از واجبات را در یکی از آن دو زمان فوت کردند، در زمان دیگر باید قضاء عمل واجب را به‌جا آورند. برای مثال: اگر در روز نمازکسی از دست رفت، می‌تواند قضای آن را در شب به‌جا آورد و بالعکس. در روایات هم به این مطلب پرداخته شده است.
عنبسه العابد می گوید از امام صادق(علیه السلام) در مورد آیه‌ی شریفه‌ی وَهُوَ الَّذِی جَعَلَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن یَذَّکرَ(4) پرسیدم؟
امام در پاسخ فرمود: یعنی قضا نمازهایی که شب از تو فوت شده روز به جا بیاور و قضا همان نمازهایی که روز از تو فوت شده شب به جا بیاور.»(5)
روایات مرتبط با وجوب نماز قضا کدامند؟
اما در روایات، احکام مرتبط با قضاء نماز» به‌طور مفصل تبیین شده است:
1. هشام جوالیقی نقل می کند که امام صادق (علیه السلام) به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
هر کس نماز واجب خود را ترک کند و وقت آن بگذرد، باید آن‌را قضاء کند.»(6)
2. زراره از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل می‌کند: زمانی که نماز را فراموش کردید و یا آن را بدون وضو خواندید، بر شما واجب است که قضای آن‌را بخوانید.(7)
3. ابن میمون می گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم حکم شرعی مردی که در شب ماه رمضان جنب شده و فراموش کند که عمل غسل به‌جای آورد و از آن ماجرا یک هفته بگذرد و یا ماه رمضان تمام شود، چیست؟
امام فرمود: نماز و روزه خود را قضا کند.(8)
این‌ها از جمله روایاتی به‌شمار می‌آیند که به صراحت مسئله‌ی قضای نماز را مطرح کرده‌اند. این روایات قضای همه نمازهای واجب را شامل می‌شوند، ولی روایاتی هم وجود دارند که به وجوب قضاء در موارد خاص اشاره کرده اند:
1. روایتی که در مورد نماز آیات وارد شده است:
مسلم ابن یسار می‌گوید: از امام محمد باقر(علیه السلام) پرسیدم کسی که بعد از این‌که صبح شد، از خسوف خبردار می‌شود و یا بعد از فرارسیدن شب از کسوف باخبر می‌شود، آیا باید قضای نماز آیات را بخواند؟
حضرت فرمود: اگر قرص خورشید و ماه به کلی گرفته باشد، باید قضای نماز آیات را به‌جا آورید.(9)
2. روایاتی که در مورد وجوب قضا، بر فرزند بزرگ بعد از فوت پدر را اثبات می کنند.(10)
نمازهای واجبی که قضای آن‌ها باید به‌جا آورده شود عبارتنداز:
1ـ نمازهای یومیه (پنج گانه)
2ـ نمازهای قضای پدر به فرزند بزرگ
3ـ نماز آیات
4ـ نمازی که بواسطه نذر و قسم واجب شود.
5ـ نماز طواف
6ـ نماز میت.

پی نوشت ها :

1. کهف : 24.
2. راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، ج 1، ص 123.
3. فرقان : 62. و او همان کسی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرارداد برای کسی که بخواهد متذک شود.
4. فرقان : 62.
5. راوندی، قطب الدین، فقه القرآن، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، اول، 1405 ق، ج 1، ص 123 ـ 124.
6. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تهران، کتاب فروشی صدوق، بی تا، اول، ص517.
7. کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ج 3، ص 291.
8. الکافی، همان، ج 4، ص 106.
9. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، دوم، 1404 ق، ج 1، ص 549.
10. ابی جمهور، محمد، عوالی اللالی، قم، سید الشهداء، اول، 1405 ق، ج 1، ص 338.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها